ا
شمارهٔ ۱: در سایه خویش گوشه ای ده ما را
شمارهٔ ۲: کردیم به ناکام بسیج ره را
شمارهٔ ۳: گفتم به وصال وعده دادست مرا
شمارهٔ ۴: من با که بگویم که چه افتاد مرا
شمارهٔ ۵: دیریست که انتظار می داد مرا
شمارهٔ ۶: ایزد که به عز و ناز پرورد مرا
شمارهٔ ۷: با دل گفتم کجا شد آن حشمت ما
شمارهٔ ۸: رفتی و دگر یاد نکردی از ما
شمارهٔ ۹: در هیچ صدف نیست چند دردانه ما
شمارهٔ ۱۰: تن بود گرو کرده جان از مبدأ
شمارهٔ ۱۱: ای ذات تو مطلقا همه چون و چرا
شمارهٔ ۱۲: بوی گل رز کرد مرا مست و خراب
ب
شمارهٔ ۱۳: هنگام صبوح چون درآیی از خواب
شمارهٔ ۱۴: خواهم ز تو چیزی به معمایی خوب
شمارهٔ ۱۵: ساقی به که سپیده بر خویش بجنب
ت
شمارهٔ ۱۶: آنجا که دل سوخته ما آنجاست
شمارهٔ ۱۷: زین واقعه سیاره و افلاک بسوخت
شمارهٔ ۱۸: بی خویشتنم و دیش یگانه ی ماست
شمارهٔ ۱۹: جان زنده دل از نسیم جانانه ماست
شمارهٔ ۲۰: آنی تو که شیوه تو برگزیده ی ماست
شمارهٔ ۲۱: نه در خور اوییم و نه او لایق ماست
شمارهٔ ۲۲: معموری روزگار ویرانی ماست
شمارهٔ ۲۳: هر دم که خیال از نظرم بگذشتست
شمارهٔ ۲۴: آسوده دلی که زیر بار غم تست
شمارهٔ ۲۵: محصول من از باده پرستی غم تست
شمارهٔ ۲۶: از روی تو در نظر خیالی ماندست
شمارهٔ ۲۷: این دست اگر چه زیر سرها بودست
شمارهٔ ۲۸: گفتم که برای ما قرینی بفرست
شمارهٔ ۲۹: درد سر بنده را مداوا بفرست
شمارهٔ ۳۰: در مذهب عاشقان قراری دگر است
شمارهٔ ۳۱: ما کافر عشقیم مسلمان دگرست
شمارهٔ ۳۲: در عالم عقل مدخل عشق خوشست
شمارهٔ ۳۳: هر چند که اضطراب بیش از پیش است
شمارهٔ ۳۴: آب دهن و دلت اگر تاریکست
شمارهٔ ۳۵: یاد تو به هر صبوح مفتوح منست
شمارهٔ ۳۶: از اصل نیاز کدیه شاهی منست
شمارهٔ ۳۷: جام جم سعد دین نزاری اینست
شمارهٔ ۳۸: آن کس که ورای کفر و ایمان من اوست
شمارهٔ ۳۹: مخموری ما ز مستی مستی اوست
شمارهٔ ۴۰: آنجا که به فال نیست آزردن دوست
شمارهٔ ۴۱: ای گوشت خران دنبه ارزان نیت
شمارهٔ ۴۲: ای یار حجاب ما همه از ماییست
شمارهٔ ۴۳: در دیده ی ابر این زمستان نم نیست
شمارهٔ ۴۴: ای یار اگر از بدو ازل وصلی نیست
شمارهٔ ۴۵: خون آمد و پیراهن چشمم بگرفت
شمارهٔ ۴۶: ختمست به غمزه دلبری بر چشمت
شمارهٔ ۴۷: گفتی که کی آمد و کجا بود و کجاست
شمارهٔ ۴۸: از دست رقیبان مخالف چپ و راست
شمارهٔ ۴۹: چشم تو ز بس که کرد خون از چپ و راست
شمارهٔ ۵۰: با یار بگفتم به زبانی که مراست
شمارهٔ ۵۱: هر صبح که جام عشق گیرم بر دست
شمارهٔ ۵۲: دیرست که خواجه مجددین از سر دست
شمارهٔ ۵۳: در دامن دوستان دانا زن دست
شمارهٔ ۵۴: گویند که ای زمام دل داده ز دست
شمارهٔ ۵۵: ای دل چو بدو نیک جهان بر گذرست
شمارهٔ ۵۶: زان روی که روی عاشقان در یادست
شمارهٔ ۵۷: می گر چه که طبع تلخ، شورانگیز ست
شمارهٔ ۵۸: با دیده و ره ندیده بسیار کس است
شمارهٔ ۵۹: گر هیچ هدایتی کند عزمی جست
شمارهٔ ۶۰: دیدار به ما نمود و در پرده نشست
شمارهٔ ۶۱: کفر از سر زلفین تو در عین حق است
شمارهٔ ۶۲: بیداد ز عقل و خرد و هوش و دل است
شمارهٔ ۶۳: تشنیع که می زنند بر من چهار است
شمارهٔ ۶۴: خودین چه کند چون نظرش کوتاه است
شمارهٔ ۶۵: در هر دوری عاشق و معشوقی هست
شمارهٔ ۶۶: گوید به من که چونی و حالت چیست
شمارهٔ ۶۷: بس خلق که بر آمده (و) رفته گریست
شمارهٔ ۶۸: من مستم و مستی من از بی خبریست
شمارهٔ ۶۹: دیر آمد و زود برفت و ما را بگذاشت
شمارهٔ ۷۰: جل صبح خمیر خاک آدم که سرشت
شمارهٔ ۷۱: زان طایفه نیستم که نازم به بهشت
شمارهٔ ۷۲: ای مطلع آفتاب رخشان، رایت
د
شمارهٔ ۷۳: ایزد به تو زینت جهانبانی داد
شمارهٔ ۷۴: هر دم زدنی فلک دگرگون گردد
شمارهٔ ۷۵: هر لحظه دمم غمت فرو میبندد
شمارهٔ ۷۶: هر کز تو برید، کی کجا پیوندد
شمارهٔ ۷۷: ما را غم تو زیر و زبر می دارد
شمارهٔ ۷۸: ای شمس سرت میل به پستی دارد
شمارهٔ ۷۹: جانست شراب ترک جان نتوان کرد
شمارهٔ ۸۰: گر عزم شرایع و سن خواهم کرد
شمارهٔ ۸۱: آمد به برم یار و شبیخون آورد
شمارهٔ ۸۲: آن روز نگر که جان کم تن گیرد
شمارهٔ ۸۳: سودای تو دست در گریبانم زد
شمارهٔ ۸۴: بزمی است که اهل دل چنین جا باشد
شمارهٔ ۸۵: آنرا که سر و دل ملامت باشد
شمارهٔ ۸۶: از دوست مرا وانگری بس باشد
شمارهٔ ۸۷: یک نکته گر از لفظ مقدس باشد
شمارهٔ ۸۸: پیوند حقیقی کشش جان باشد
شمارهٔ ۸۹: می آینهی خاطر رخشان باشد
شمارهٔ ۹۰: بارم که به خُلق و خَلق نیکو باشد
شمارهٔ ۹۱: با ما نه جهنم و نه مینو باشد
شمارهٔ ۹۲: کُنجی که درو گنج الهی باشد
شمارهٔ ۹۳: روزی که مرا از تو جدایی باشد
شمارهٔ ۹۴: کی همچو تو مریم آستینی باشد
شمارهٔ ۹۵: بر من به سر از عمر چنین خواهد شد
شمارهٔ ۹۶: ای عقل چرا زبون دل باید شد
شمارهٔ ۹۷: میترسم از آن خط که جهان در تو کشد
شمارهٔ ۹۸: ای دل سر و کارت ار چه بیسامان شد
شمارهٔ ۹۹: این ره روشن مرا ز انفاس تو شد
شمارهٔ ۱۰۰: می ده که ز جانم رمقی بیش نماند
شمارهٔ ۱۰۱: آن به که ز روزگار نیکی ماند
شمارهٔ ۱۰۲: دروازهی روزگار اگر بربندند
شمارهٔ ۱۰۳: در حلقه عشق هر که را جا کردند
شمارهٔ ۱۰۴: ای یار به تو گر دگری بفرستند
شمارهٔ ۱۰۵: مهر و مه اگر مهر نگینت بوسند
شمارهٔ ۱۰۶: این دم همه کس را نبود تا که زند
شمارهٔ ۱۰۷: آنها که همیشه در قیامت باشند
شمارهٔ ۱۰۸: با ما نه کند مگر از آنها که کند
شمارهٔ ۱۰۹: عشقی که چو عشق ماست نقصان نکند
شمارهٔ ۱۱۰: ناهید زرشک پیرهن پاره کند
شمارهٔ ۱۱۱: هر جا که گدایی و شهی خواهد بود
شمارهٔ ۱۱۲: آن کو زمی شبانه مخمور بود
شمارهٔ ۱۱۳: در فطرت من گر گل و گر خار بود
شمارهٔ ۱۱۴: هرگز دل من زبخت خشنود نبود
درباره این سایت